داستان یک رویا

نوشته 1 در دوره دبیرستان بعد از مدرسه بیشتر زمان زندگی من به اینترنت و کلوب( یا به اصطلاح کلوپ) میگذشت، به جز لیگی که با بچه ها بازی میکردیم تقریبا هر روز 2 الی 3 ساعت روزانه تو اینترنت میگذشت. اونموقع مثل الان این همه سایت و وبلاگ نبود ولی در عوض متن های طولانی و مفید برعکس الان که دو خط دو خط شدن اکثر پست ها و من عطش یادگرفتن از اینترنت. هر روز دنبال یک مطلب و موضوع جدید –البته باید بگم که اونموقع هم فی.لت.ر کمتر یا اصلا نبود.- چت روم دانلود کتاب و خیلی چیزای دیگه گشت. داستان یک رویا...

نوشته 2 از عطش یادگیری دوران اینترنت گفتم که هر چیزی رو تقریبا دوست داشتم در موردش خواندم و اتفاقا یک نتیجه خوب هم دربرداشت و اونم ساخت یک ماشین بود با نقشه هایی که از اینترنت پیدا کردیم و فیلم ها و عکس هایی که جمع کردیم تونستیم یک ماشین کوچک بسازیم که طی اون کار هم خیلی چیزا یادگرفتم اعم از کار گروهی، شناخت دوستانم و خلاصه کلی بالا و پایین که در اون سن واقعا ارزشمند بود. به واسطه همون کارها دوران دانشجویی هم خیلی از دروس لذت بخش نبود برام چون قبلترش راجع به اونها خوانده بودم و یاد گرفته بودم یه جورایی از ترم چهار به بعد دیگه به بعد دانشگاه داشتم فکر میکردم که خداروشکر اتفاقای خوبی هم افتاد. داستان یک رویا...

ی دوره هایی از زندگی هست که شدیدا خسته میشم؛ از آدما، از رفتارها، از اجسام، خلاصه از همه چیز و همه کس حتی گاهی از خودم

چرا باید اینطوری باشه آخه؟

آخه چه درسی از این خستگی میشه گرفت؟ صبرو تحمل؟ کاش میشد از این مقاطع زندگی سریعتر عبور کرد.کاش!

داستان یک رویا...

بنام خدا كاربر گرامي با سلام و احترام پيوستن شما را به خانواده بزرگ وبلاگنويسان فارسي خوش آمد ميگوييم. شما ميتوانيد براي آشنايي بيشتر با خدمات سايت به آدرس هاي زير مراجعه كنيد: http://help.persianblog.ir براي راهنمايي و آموزش http://news.persianblog.ir اخبار سايت براي اطلاع از http://help.niloblog.com براي همكاري داوطلبانه در وبلاگستان در صورت بروز هر گونه مشكل در استفاده از خدمات سايت ميتوانيد با پست الكترونيكي : ads[at]niloblog.com و در صورت مشاهده تخلف با آدرس الكترونيكي https://www.niloblog.com/abuse.php تماس حاصل فرماييد. با تشكر مدير گروه سايتهاي نیلوبلاگ فردین شهریاری http://ariagostar.com داستان یک رویا...

سلام

در این وبلاگ دوست دارم از آرزوهام و رویاهام بگم شاید تلاشی باشه برای تحقق اونها

 

 

یاعلی

داستان یک رویا...

خسته ام، خسته خسته

دلیلش هر چی که هست تا الان باعث شده که در یک محدوده استپ بشم. دوست دارم که دوباره شروع کنم و رویای خودم رو عملی کنم اما کدوم رویا کدوم عمل؟

برای اینکه خودم رو دوباره پیدا کنم و روی هدفم متمرکز بشم دوست دارم ی مدتی گذشته رو مرور کنم و خاطره بازی کنم.

داستان یک رویا...

از امروز تصمیم گرفتم به مدت 60 روز،هر روز حداقل یک مطلب بنویسم. نوع مطلب و حجم اون برام زیاد مهم نیست فقط باید به این قول پایبند باشم.

اگر هم روزی نتونستم مطلبی پست کنم فردای انروز دو تا موضوع باید پست کنم.

بسم الله

داستان یک رویا...